امروز داشتم به یکی از دوستام مشاوره میدادم...
امان از دست این پسرا که با احساسات دخترا بازی میکنن!!!اخه مگه توپه فوتباله که گرفتی دستتو هی میچرخونیش..
نمیخوام فقط از دخترا طرفداری کنما..هستن دخترایی که بد تر از پسران..
اما خب باید قبول کنیم دخترا خیلی شکننده ترن..بنطر من مقصر خود ما دختراییم ها که ساده ایم خیلی وقتا میشه که
با همین سادگی منطقمونو از دست میدیم..یه مدتی باهم دوست بودن و همه چی به خوبیو خوشی میگذره اما کم کم متوجه میشه نمیتونه بعضی اخلاقاشو تحمل کنه و ازش یه انتظاراتی داره و خوب با خودش فک میکنه صمیمیت و علاقه ای که بین ما وجود داره اینقد هست که حرفمو قبول کنه و خواستمو بپذیره ..مثلا ازش میخواد موهاتو اینطور که من دوس دارم کوتاه کن حداقل یبار بخاطر دل من..که با جبهه گیری خیلی سخت پسر مواجه میشه..و اینبارو میگذره ..چندبار دیگه چندتا خواسته ی دیگه ازش داره و بهش میگه اما اینبار بدتر از دفعه های قبل واکنش نشون میده..و میگه که تو فک کردی با یک پسر 22 ساله طرفی که همچین انتظاراتی ازم داری !اگه همچین تیپیو دوس داشتی خب چرا منو انتخاب کردی میرفتی با یه نفر همسن خودت ..که درکت کنه..من درکت نمیکنم!!خلاصه این بحث بالا میگیره و این دوست ما پشیمون میشه از انتخابش..ولی اون اقا ولکنش نیست و حاضر نیس به همین راحتی از دستش بده..اما رفتارش صدو هشتاد درجه فرق کرده و با حرفاش روحیه دختر طفلیو خراب کرده..نمیدونم چی بگم واقعا اشتباهه ادامه رابطه اما خب بنظرم خوب شد که سریعتر متوجه شد..
به هر حال ادما تو زندگیشون هزاران اشتباه میکنن که تهش پشیمونن..
خوبه که ادم زود متوجه اشتباهش بشه..
واااااای چقد سخته روزه گرفتن تو هوای گررررم ..روزای طولانی
اخ مگه تموم میشه..هلاک میشی یعنی..
مخصوصا که لنگ ظهر یه کار واجب هم داشته باشی بیرون..اوووف دیگه..
بالاخره امتحانا تموم شد ..البته سه تا ژوژمان دارم که دوتاش فرداس (چاپ و ارتباط تصویری)
و اون یکی تصویرسازیه که 7ومه..
واسه ژوژمانه فردا آماده ام 10 تا چاپ سیلک تیشرت داشتیم که دیروز کاملش کردم..
وارتباط هم باید کارامو پاسپارتو میکردم که دیشب تا سحر تموم شد..
ولی تصویر سازی هنوز 5 تا پلانم مونده + جلد و بعدشم که باید اسکن کنمو ادیتش..اوووووو
میدونی برای یه داستان داریم تصویر سازی میکنیم..داستان من آینه از دولت آبادیه..قصه ی
یه پیرمردیه که به دنیال هویتشه..داستانم تو 9 تا پلانه...خیلی دوسش دارم..
امیدوام خوب بشه..
وااای فقط باید دعاکنم تخصصیامو خوب نمره بیارم چون عمومیا که طبق معمول معدلو میاره پایین..
سلام..این چند روز واقعا افتضاحه امتحان میدی میای خونه خبر میرسه فلان استاد نمرشو زده...
میری میبینی دهنت یه متر وا میشه..
بعده 5 دقیقه که تازه از تو شوک اومدی خبرو به دوستان گرامی میدی ...
بعدش میشینی فک میکنی چی بنویسی برای اعتراض..
نمیدونم چرا این درسای عمومی که به دردمون نمیخوررو میذارن اخه!!!
مثلا انقلاب اسلامی به چه درد من میخوره!!
اصن به من چه عین الدوله کی مرد؟!چرا مرد!!!والا خب...
فردا دو تا امتحان دارم انقلاب و زبان..8صبح زبان 2 هم انقلاب..
انقلاب 6 فصله من همش 3 فصل خوندم اونم فقط از روش خداروشکر تستیه...
زبانم فقط گرامرو خوندم اونم سه درس اول ههههه ده تادرسه ...
خب دیگه برم ببینم چطوری فردارو بخیر بگذرونم...
آخه منم بعضی وقتا دوست دارم تنها باشم..
هیچکس نیاد تو دنیام..برم تو خودم..
چرا نمی فهمن؟؟!!!
چرا نمیخوان درک کنن!!!
آقاجان من الان فقط و فقط به تنهایی نیاز دارم..
به سکوت..
ارامش میخوام اونم به نوع خودم..
چرا بعد این همه سال نمیفهمن!!
دوس دارم هر کار دلم میخواد انجام بدم..
هیچکس بهم دستور نده..
هیچ کس صدام نزنه..
اه میدونی اینجور موقع ها از اسمم بدم میاد..
میگم ای کاش اصن اسمی نداشتم اونوقت صدام نمیزدن!!!
اصن میخوام دنیا خاموش شه..
چی میشد منم یه ساعت برنارد داشتم!!!
خب منم دلم میخواد دنیا واسته حرف نزنه..
تا من فقط یه روز خودم باشم..
چرا نمیفهمن!..
چرا رو اعصابم پیاده روی میکنن اخه..
من نمیخوام کسیو ناراحت کنم خب..
ای بابا..
تقصیر خودشونه اصن..
سلااام خب امروز یه تجربه جدید :)
نقل مکان از میهن به بلاگ اسکای ^_^
دیگه به خودم خیلی زحمت دادم 4 تا پستیو که اونور گذاشته بودم پیست کردم اینور D:
امیدوارم تجربه ی خوبی باشه...